حضرت زهرا(س) |
من بیشتر برای شما گریه می کنم دیگر نپرس اینکه چرا گریه می کنم
آقا ، تمام فاطمه نذرِ نگاه توست آری امیر ، داغ تُرا گریه می کنم
از دست مهربانیِ همسایه ها دگر از این به بعد پیش خدا گریه می کنم
جانی نمانده است که ریزم به پایتان بی جانم و بدون صدا گریه می کنم
***
گفتم برای فاطمه جانی نمانده است حتی برای اشک ، توانی نمانده است
گفتی بمان ، امان بده با حیدرت برو وقت سفر رسیده ، امانی نمانده است
بعد از سه ماه ، ماه به تو سر زده ، بیا سیرم نگاه کن که زمانی نمانده است
این پیرزن ، جوانِ دو سه ماهِ قبلِ توست در پیکرم اثر زجوانی نمانده است
ماهِ شکسته ی نود و پنج روزه ام تا لحظه ی غروب ، زمانی نمانده است
***
او رفت و هرچه بود ، خدا برد با خودش حتی ز قبر یار ، نشانی نمانده است [ دوشنبه 91/8/29 ] [ 11:3 صبح ] [ علیرضاشادمانی ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |